یه روز مزخرف و خسته کننده ی دیگهجدیدا اینقدر حرفامو رک می کی زنم که مجبورم به خودسانسوری رو بیارمبعد معادل مودبانه کلمه دیگه یادم نمیادباید کلی فکر کنم بعد معادل مودبانش یادم بیاد بعد اونو به کار ببرممثل یه آدمی که داره به زبانی غیر از زبان اصلی خودش حرف میزنهچند روز پیش رفته بودم داروخونه، صندوقدار دارو هامو داد نگاهشون کردم و یهو گفتم شت من از این 20 می خواستم اشتباهی نوشتم 10 ببخشیدیکم بعدتر فهمیدم که نباید جلو اون همه آدم می گفتم شتخلاصه که ازین اشتباها یمدته مرتکب می شم و تقریبا به هیچ جام نیستپ.نمن واقعا خسته ام زندگی2ویزیت دکتر خیلی گرون تر شده و داروهامم با بیمه حساب نمیشه و تقریبا قیمتون سه برابر شده3تازه من داروی نایاب و کمیاب نیاز ندارم و همین داروییه که تو بازار هست و پیدا میشهبه اونایی فکر می کنم که خدا تومن پول داروهاشون بوده و الان اون خدا تومن ده برابر شده و مجبورن از بازار سیاه که هر چی بتونن از مردم پول می گیرن، بخرن(تازه اگه اون داروی مورد نظرشون پیدا بشه)4بعد هی بهم بگین چرا غمگینی، چرا خودکشیامیدی هم برای ادامه زندگی مگه هست؟نه میشه رفت نه میشه موند نه میشه زندگی کرد نه میشه مرد:)))5فشار چیه، ببین دارم می رقصم آغاز فروپاشی...
ما را در سایت آغاز فروپاشی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fsargashte-m6 بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 14:59